۱۳۹۲ اردیبهشت ۹, دوشنبه

مردم عزيز، هيچ ناجي در راه نيست و هيچكس قرار نيست كه بيايد …

مردم عزيز، هيچ ناجي در راه نيست و هيچكس قرار نيست كه بيايد …. حتك حرمت بيش از اين تحمل نبايد كرد كه اشتباهی است نابخشودني . ما در برابر نسلهاي آينده مسئوليم و تا مسئوليت عملكرد “ديروز“ و“امروزمان“ را نپذيريم ، “فردايي“ از آن ما نخواهد بود. 33 سال زندگي در سايه ي حكومت وحشت، اگر هيچ چيز به ما …نياموخته باشد، اين را آموخته كه بدترين شكل حكومت، ستمکار ترین شکل حکومت و سرکوب ترین نوع حکومت همانا حکومت فاشیستی ایران است …
دلم برای نسل خودم میسوزد ننگ و نفرین ابدی بر شما باد که از روز اول حکومتتان دستگیر کردید، شکنجه کردید، کشتید، غارت کردید سوزاندید ویران کردید و هنوز هم دست از این ماتمکده وطن بر نمیدارید هر بار که چهره‌های شما جماعت دهان گشاد با آن ریشهای بلند و پیراهنهای سپید چرک مرد شده را به تماشا مینشینم با خود میگویم آیا سهم من از زیستن باید همیشه وحشت و هراس از عملکرد شما باشد؟ یک روز تجاوز می‌کنید، یک روز…… قتلهای زنجیره‌ای به پا می‌کنید یک روز همچو بوزینه از سفارت آمریکا و انگلستان بالا می‌روید یک روز “ندا “کشی‌ می‌کنید یک روز ……. و براستی روزی نیست که شما جماعت نادان باعث درد ملتی‌ نشوید و جهانی‌ نیازارید آقای بسیجی‌ دهان گشاد به واسطه اشغال سفارت آمریکا در اول انقلاب همچنان داریم خفت و خاری میکشیم و تاوان میدهیم بس است! دنیای مدرن امروزی صحرای کربلا نیست که شور حسینی بگیرید و دست به عملی‌ زشت بزنید که در هیچ کجای دنیا مرسوم نیست! شما تنها قومی هستید که از ویرانی و بیچارگی وطنتان شاد میشوید و به خیال خود دارید با ابر قدرتها مبارزه می‌کنید مشتی بچه عقده‌ای که اکثریت چهره‌ی کریه هم دارید هر چه به شما میگویند اجرا می‌کنید و باکی هم ندارید در جایی که قانون یعنی‌ حرف آیت الله ها و عمل‌های شما نباید هم بترسید! می‌دانید به واسطه همان گروگانگیری ملت ایران چقدر تاوان داده است؟ هواپیماهایی که تابوت مرگ شده است را تماشا کرده‌اید؟ اثرات تحریمهایی که از همان روز نخست ارمغان دانشجویان خط امامی برای مردم بیچاره شد را دیده اید؟، ۳۲ سال گذشته است و هنوز هم مردم ایران داغ ننگ آن گروگانگیری را بار پاسپورت بی‌ اعتبار خرچنگ نشان اسلامی دارند و دست آخر هم باید کشور قطر که سالگرد استقلالش با ایران ایر یکی‌ است آسمان ایران را اشغال کند چرا؟ چون مرگ بار آمریکا گفتید و نسل ما را به خاک سیاه نشاندید دلم برای نسل خودم میسوزد نسلی که به واسطه رفتار انقلابیون ۵۷ از همان آغاز تولد بی‌ اعتبار گشت، دلم برای مادرانی میسوزد که از این پس برای دیدن فرزندانشان باید راهی‌ زندان ها شوند .......دلارهای این مملکت نوش جان اعراب دوبی‌ و ترکهای ترکیه، براستی دیگر چه می‌خواهید بکنید؟ میترسم آخر آن بمب اتم هم بر سر خودمان بریزید و رهایمان کنید از این ذره ذره مردن را رهایمان کنید ما نسل سوخنه را .به هر صورت نسل امروز باید آگاه باشد و بداند، تنها امید نجات وطن همبستگی بین نسل ماست،
راه در ایران یک است و آن راه میهن سالاری میباشد.

پاینده با خاندان پر افتخار پهلوی 
نگارنده : مریم کوثری 

۱۳۹۲ فروردین ۳۰, جمعه

تلاش های رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی در سرکوبی و هتک حرمت زنان



زنان، همواره در سراسر تاریخ مورد ظلم و ستم قرار گرفته اند. به همین دلیل گروهی ازمردم، زنان را سنگ زیر آسیاب نامیده اند. زیرا زنانند که بیشترین درد و رنج خانواده و اجتماع راتحمل می کنند بدون تردید، از ۱۴ سده پیش تا کنون، اسلام بزرگترین دشمن زنان و موجب زجر و ستم به انان بوده و هست. شماری از آیات قرآن، بخش هایی از رساله های آخوندها، و روایات دینی، همگی گویای این حقیقت تلخ بوده که جای هیچ انکار و یا حاشایی نیست. در این دوران ۱۴۰۰ ساله، دست اسلام از آستین شاهان، فرمانروایان، و دکانداران دین، و مردان خودکامه و خودخواه بیرون آمده، زنان را زیر ستم و ظلم بیکران خود قرار داده اند. از آنچه گفته شد، مردان در دو مورد می توانند زن ستیز باشند؛ یکی به دلیل قدرتمند و قلدری آنان، و دیگر آن که در چنبره و طلسم زن ستیزی اسلام قرار بگیرند.پس از آن که ایران عزیزمان در انقلاب مردمی سال ۱۳۵۷ آخوند خور شد، زنان کشورمان، به ویژه در تهران با شنیدن گفتار زن ستیزی خمینی در سال ۵۷، علیه قوانین ارتجاعی آن، به ویژه پوشش زشت و زننده اسلامی به تظاهرات ضد رژیم پرداختند. شوربختانه، مردان بی تفاوت، مردان بی مسئولیت، و مردسالاران اجتماعمان، با این همایش انسانی و حق طلبانه همسر، خواهر، و دختر خود همراهی، و از آن دفاع نکردند. همچنین، در شهرستان ها نیز عموما زنان بی تفاوت ماندند و دورادور نظاره گر قربانی شدن بانوان تهرانی بودند، و سند بردگی خود را نیز به دست خود امضاء کرده، و برآن صحه گذاشتند.
رژیم ضد بشر و زن ستیز اسلامی ایران، در این ۳۵ سال تسلط و حاکم بر سرنوشت کشورمان، 
روشهای گوناگونی برضد زنان، و علیه زنان به کار برده است تا زنان، یعنی نیمی از جامعه شکوفا و زنده ایران را از صحنه بیرون رانده اسیر و دربند اشپزخانه و اندرون خانه ها نماید .
نکته پایانی:
از آنچه گذشت، همت و کوشش گروهی از زنان کشورمان در خور ستایش است. تلاش های پیگیر 
شمار زیادی از آنان، در این سه دهه در خور ستایش و بالیدن است. شوربختانه ، از 
سوی مردان بی تفاوت، واکنش سازنده و همراهی و همگامی دیده نشد، و زنان بسیاری از 
شهرستان های ایران هم از خود واکنشی نشان ندادند. بنا براین، بخش بزرگی از زن ستیزی در 
جامعه ما به خود زنان بر می گردد که درتظاهرات و برپایی زنان، از خود حرکتی نشان نمی دهند
برای پیروزی و گسستن بند و زنجیر بردگی، به یک اتحاد و همبستگی همگانی نیاز است. وگرنه 
اسارت و بردگی ما به ویژه زنان کشورمان، که تاکنون ۱۴۰۰ سال به درازا کشیده، می تواند ۱۴۰۰ 
سال دیگر هم ادامه یابد.
از آن چه گفته شد، وظیفه اخلاقی، انسانی، شرافتی، و میهنی فرد فرد ایرانی، از کوچک و بزرگ، زن و مرد، به ویژه بانوان مقیم کشورهای دیگر، ایجاب می کند که با تمام نیرو و قدرت خود، این ظلم و ستم های بیکران و بی حرمتی به مقام بانوان کشورمان را به گوش مردم جهان برسانند و از آنان کمک و یاری بخواهند.در هر کشوری بهتر است تشکیلاتی به وجود آورند، بی تردید تلاش همگی به جایی خواهد رسید و آخوند دست بی حرمتی خود را از روی بانوان گرامی ما بر خواهد داشت. به امید تلاش شبانه روزی تک تک بانوان و آقایان نیک اندیش، و نیک پندار، و شنیدن اخباری نیکو و شادی آفرین.
پاینده  ایران جاوید سامانه پادشاهی 
نگارنده :مریم کوثری 


۱۳۹۲ فروردین ۲۰, سه‌شنبه

بجای اختلاف ها و ترور شخصیتی بیایید به فردایی بهتر بیاندیشیم


با یک نگاه ساده به رفتارهای ایرانیان اپوزوسیون فعال در اینترنت و بررسی ایشان در فضای مجازی 

 میتوان به آسانی بدین نکته پی برد که امت همیشه در صحنه ایران، از برقراری یک جامعه نیمه دموکرات در 

فضای مجازی و اینترنت نیز عاجزند و همواره اعضای گروه های مختلف با یکدیگر در حال جنگ و دعوا می باشند.

به راستی مایی که از ایجاد یک محیط اینترنتی کوچک و پیش پا افتاده که باید اداره شود سر باز زده و 

در حقیقت توانایی ساخت و اداره چنین جامعه ای را نداریم، چگونه می توانیم دم از آزاد کردن ایران و 

رساندن کشورمان به سرزمینی سکولار دموکرات بزنیم که در آن هر کس حق آزادی بیان داشته و 

می تواند هر آنچه که می خواهد را بگوید و بنویسد و منتشر کند؟

چرا ایرانیان دست کم در فضای اپوزوسیون از ایجاد یک جامعه دموکرات عاجزند و سخن مخالفان خود 


را نمی شوند و با توهین و برچسب زدن به مخالفان، تلاش می کنند تا صدای مخالف را خفه کرده و 


ایشان را با ترور شخصیتی نابود کنند؟ آیا عدم توانایی ایرانیان برای رسیدن 

و برقراری یک جامعه دموکراتیک  نیز تقصیر دولت و نتیجه اعمال حکومت اسلامی است؟

ایا حقیقت این نیست که هر ایرانی  می خواهد به هر قیمتی شده حرف خود را به کرسی بنشاند و 


هر دگراندیشی را انسانی کوته فکر و بی سواد می خواند؟ آیا این اعتماد به نفس های کاذب و خود 

باوری های تهوع آور موجب نشده اند که پس از سه دهه تلاش اپوزوسیون ایرانی برای براندازی رژیم، 

آب از آب تکان نخورده و حکومت جنایتکار اسلامی همچنان سرپا باقی بماند؟

همدلی و یکرنگی و اتحاد داشتن برای رسیدن به یک هدف مشترک، تنها راه رسیدن به آزادی و 


رهایی از چنگال حکومت اسلامی است؛ چنانچه چون حالا و تمام سال های گذشته، مردمان 

ایران زمین با یکدیگر همدل و همصدا نبوده و به جای دوستی و مهربانی، تُخم کینه و نفاق بکارند؛ 

هیچ راهی برای خلاصی از شر وجود این رژیم نکبت بار وجود ندارد.

در طی سه دهه گذشته، رژیم جنایتکار اسلامی با فریفتن مردمان و پاشیدن بذر دشمنی در میان ، 

اپوزوسیون حس اتحاد و همدلی را در میان ایرانیان از بین برده و مردم را نسبت

به یکدیگر بی اعتماد نموده است؛ به صورتی که هیچ کسی، سخن فرد دیگری را باور نکرده و 

همگان بر این باورند که هم میهن شان قصد فریب دادن ایشان را دارد و همین امر سبب می شود 

که دو ایرانی که شناختی از یکدیگر ندارند، چه در داخل و چه در خارج از کشور، هر یک نسبت به 

دیگری بی اعتماد بوده و به جای سخن از دوستی و همراهی گفتن، از یکدیگر فاصله بگیرند


ایرانیان و به خصوص گروه های فعال و مخالف حکومت اسلامی نیاز دارند تا بیاموزند که در این برهه 

دردناک از زمان، باید دشمنی ها، اختلاف نظر ها و مخالفت های شخصی را برای رسیدن به هدفی 

بزرگ تر و ارزشمند تر که همانا آزادی ایران است، کنار گذاشته و یک دل و هم صدا در یک راه قدم بر 

دارند. تمامی گروه های مخالف حکومت اسلامی که خواستار سرنگونی نظام هستند بایستی 

متحد شده و در یک صف بایستند و  به رژیم جنایتکار اسلامی حمله کنند تا این اژدهای 

هفت سر از پای افتاده و نابود شود.

نگارنده : مریم کوثری 

پاینده ایران برقرار باد سامانه پادشاهی 

۱۳۹۲ فروردین ۱۴, چهارشنبه

۱۳۹۲ فروردین ۱۲, دوشنبه

12فروردین 1358 ،لکه سیاه در تاریخ ایران



12فروردین 1358 ،لکه سیاه در تاریخ ایران 

در روز 12 فروردین سال 1358 در ایران ، خمینی و یاران ایران ستیز او با استفاده از هیجان و احساسات مردم در آن تاریخ و همچنین حضور گسترده مزدوران مسلح بر سر صندوقهای رأی رفراندمی نمایشی برگزار نمودند و با این رفراندم دموکراسی و آزادی را در ایران به مسلخ کشیده و نابود کردند و 34 سال مردم ایران را با کشتار و شکنجه در زجرو دردی بی پایان نگهداشتند.در این روز همه ایرانیان در داخل و خارج از کشور اقدام به برگزاری تظاهرات مینمایند و تنفر و انزجار خود را از تمامیت این رژیم دینی دیکتاتوری ایران ستیز به مردم جهان نشان میدهند.

به نظر شما ، با توجه به این همه مستندات در مورد نا کارایی و فساد نظام جمهوری اسلامی ، ما اکنون نباید خواستار یک رفراندوم برای تعیین نوع نظام مورد نظر خود باشیم؟!


روز سیاه ۱۲ فروردین ،لکه ننگی بر پیشانی مردمی است که دانسته و ندانسته ،اسیر بازیهای سیاسی شدند و این لکه بزودی توسط جوانان غیرتمند و میهن دوست پاک خواهد شد .

امید که به زودی زود شاهد برگزاری انتخاباتی آزاد در ایران باشیم و در این میان ،مردم ایران و بخصوص جوانان ،از شعور خود دفاع کنند و کاری کنند که اشتباهات گذشتگان و پدران و مادرانشان به بوته فراموشی سپرده شود

مطمئنم که در نهایت ،جوانان ایران زمین ،حرف آخر را خواهند زد .  پاینده ایران جاوید سامانه پادشاهی 

نگارنده : مریم کوثری

12فروردین 1358 ، برگی سیاه در تاریخ ایران



12فروردین 1358 ، برگی سیاه در تاریخ ایران 

در روز 12 فروردین سال 1358 در ایران ، خمینی و یاران ایران ستیز او با استفاده از هیجان و احساسات مردم در آن تاریخ و همچنین حضور گسترده مزدوران مسلح بر سر صندوقهای رأی رفراندمی نمایشی برگزار نمودند و با این رفراندم دموکراسی و آزادی را در ایران به مسلخ کشیده و نابود کردند و 34 سال مردم ایران را با کشتار و شکنجه در زجرو دردی بی پایان نگهداشتند.در این روز همه ایرانیان در داخل و خارج از کشور اقدام به برگزاری تظاهرات مینمایند و تنفر و انزجار خود را از تمامیت این رژیم دینی دیکتاتوری ایران ستیز به مردم جهان نشان میدهند.

به نظر شما ، با توجه به این همه مستندات در مورد نا کارایی و فساد نظام جمهوری اسلامی ، ما اکنون نباید خواستار یک رفراندوم برای تعیین نوع نظام مورد نظر خود باشیم؟!


روز سیاه ۱۲ فروردین ،لکه ننگی بر پیشانی مردمی است که دانسته و ندانسته ،اسیر بازیهای سیاسی شدند و این لکه بزودی توسط جوانان غیرتمند و میهن دوست پاک خواهد شد .

امید که به زودی زود شاهد برگزاری انتخاباتی آزاد در ایران باشیم و در این میان ،مردم ایران و بخصوص جوانان ،از شعور خود دفاع کنند و کاری کنند که اشتباهات گذشتگان و پدران و مادرانشان به بوته فراموشی سپرده شود

مطمئنم که در نهایت ،جوانان ایران زمین ،حرف آخر را خواهند زد . 

نگارنده : مریم کوثری

12فروردین 1358 ، برگی سیاه در تاریخ ایران زمین

در روز 12 فروردین سال 1358 در ایران ، خمینی و یاران ایران ستیز او با استفاده از هیجان و احساسات مردم در آن تاریخ و همچنین حضور گسترده مزدوران مسلح بر سر صندوقهای رأی رفراندمی نمایشی برگزار نمودند و با این رفراندم دموکراسی و آزادی را در ایران به مسلخ کشیده و نابود کردند و 34 سال مردم ایران را با کشتار و شکنجه در زجرو دردی بی پایان نگهداشتند.در این روز همه ایرانیان در داخل و خارج از کشور اقدام به برگزاری تظاهرات مینمایند و تنفر و انزجار خود را از تمامیت این رژیم دینی دیکتاتوری ایران ستیز به مردم جهان نشان میدهند.

به نظر شما ، با توجه به این همه مستندات در مورد نا کارایی و فساد نظام جمهوری اسلامی ، ما اکنون نباید خواستار یک رفراندوم برای تعیین نوع نظام مورد نظر خود باشیم؟!


روز سیاه ۱۲ فروردین ،لکه ننگی بر پیشانی مردمی است که دانسته و ندانسته ،اسیر بازیهای سیاسی شدند و این لکه بزودی توسط جوانان غیرتمند و میهن دوست پاک خواهد شد .

امید که به زودی زود شاهد برگزاری انتخاباتی آزاد در ایران باشیم و در این میان ،مردم ایران و بخصوص جوانان ،از شعور خود دفاع کنند و کاری کنند که اشتباهات گذشتگان و پدران و مادرانشان به بوته فراموشی سپرده شود

مطمئنم که در نهایت ،جوانان ایران زمین ،حرف آخر را خواهند زد . 

نگارنده : مریم کوثری

۱۲ فروردین ۱۳۵۸ ، برگی سیاه در تاریخ ایران زمی

۱۳۹۲ فروردین ۱۰, شنبه

برخی از سخنان محمدرضا شاه که واقعا به دل می شینه و ما نسل دومی های انقلاب لمسشون کردیم



برخی از سخنان محمدرضا شاه که واقعا به دل می شینه و ما نسل دومی های انقلاب لمسشون کردیم





پدرم ویرانه ای را از قاجار تحویل گرفت و تمام سعی خودر را جهت آباد کرن ایران کرد و من نیز ادامه دهنده راه او بودم تا وجب .
به وجب ایران آباد شود اما گروهی فکر می کردند که باید در 24 ساعت همه جا گلستان شود.
روزی که پدرم از ایران می رفت به من گفت که مردم ناسپاس هستند اما تو بعنوان پادشاه سرزمین ایران باید در مقابل تاریخ پاسخگو باشی، پس به گونه ای عمل کن تا مردم به نیکی از تو یاد کنند و من فکر می کنم با گذشت زمان همه چیز روشن خواهد شد.
دلار 2550 تومن تازه رسمی اش
بیکاری
تورم
بی تفاوتی مسئولین به وضع مردم
خرافات و چرندیاتی که به خامنه ای معتاد نسبت می دن
سانسور شدید هر گونه خبر و اعتراض
سرکوب سیاسی
فساد اخلاقی و اجتماعی
 فساد اقتصادی و اختلاسی که یکی پس از دیگری داره از تنبون این رژیم و دارودسته اش بیرون میریزه
از زلزله زدگان آذربایجان چه خبر؟ 2 ماهه قراربود اونجارو آباد کنند!
اعدام و زندان مردم
اعتیاد
فساد دینی
.....
همه و همه چی رو داریم لمس می کنیم
اونائیکه که 57 شورش کردند دِ بیان و جوابگو باشند 
متاسفانه هنوز خیلی ها باورشون نشده و حتی نمی خوان باور کنند چه بر سرمون اومده، تازه اول راه بدبختی ها هستیم ای اغتشاشیدم به روح اون ملعون خمینی پلید و دارودسته اش 
اغتشاشیدم به روح خامنه ای و دارو دسته اش

۱۳۹۲ فروردین ۹, جمعه

هستند کسانی‌ که امروز به من می‌‌گویند باید حکومت نظامی را در نهایت شدت به اجرا در می‌‌آوردم


اونایی که دوستش دارن و دلشون براش تنگ شده لایک
اونایی که عاشقش هستن علاوه بر لایک اشتراک 
مزدورا و ساندیس خورها هم میتونن بر ضدش کامنت بزارن ;)

هستند کسانی‌ که امروز به من می‌‌گویند باید حکومت نظامی را در نهایت شدت به اجرا در می‌‌آوردم.تردیدی نیست با استفاده از وسایلی‌ که در اختیار داشتم می‌‌توانستم نظم را برقرار سازم،ولی‌ به چه قیمتی؟
به من می‌‌گویند بهای برقراری نظم برای کشورم بمراتب کمتر از این هرج و مرج خونینی که اکنون حکمفرماست تمام می‌‌شد.در پاسخ فقط می‌‌توانم بگویم پس از وقوع هر واقعه ایفا نقش به صورت یک پیشگو خیلی‌ آسان است.پادشاه نمی‌‌تواند با ریختن خون هم میهنانش تخت و تاج خویش را نگه دارد.دیکتاتور به چنین چیزی قادر است ،زیرا تحت لوای ایدئولوژی عمل می‌کند و به نظر او به هر قیمتی که ممکن است باید پیروز شد.ولی‌ پادشاه دیکتاتور نیست.میان شاه و مردمانش پیوندی بر قرار است که او نمیتواند زیر پا بگذرد.دیکتاتور چیزی ندارد که به جانشین بسپارد،کشور من در آن موقع چون به سطح میانی‌ از فرهنگ و سنت و کشاورزی و تکنولوژی رسیده بود،اوضاع سیاسی خاصی‌ را در نظر می‌‌گرفتم که پسرم در زنده بودن من تخت و تاج را از من تحویل خواهد گرفت.
کتاب پاسخ به تاریخ
نوشته محمد رضا شاه پهلوی
هستند کسانی‌ که امروز به من می‌‌گویند باید حکومت نظامی را در نهایت شدت به اجرا در می‌‌آوردم.تردیدی نیست با استفاده از وسایلی‌ که در اختیار داشتم می‌‌توانستم نظم را برقرار سازم،ولی‌ به چه قیمتی؟
به من می‌‌گویند بهای برقراری نظم برای کشورم بمراتب کمتر از این هرج و مرج خونینی که اکنون حکمفرماست تمام می‌‌شد.در پاسخ فقط می‌‌توانم بگویم پس از وقوع هر واقعه ایفا نقش به صورت یک پیشگو خیلی‌ آسان است.پادشاه نمی‌‌تواند با ریختن خون هم میهنانش تخت و تاج خویش را نگه دارد.دیکتاتور به چنین چیزی قادر است ،زیرا تحت لوای ایدئولوژی عمل می‌کند و به نظر او به هر قیمتی که ممکن است باید پیروز شد.ولی‌ پادشاه دیکتاتور نیست.میان شاه و مردمانش پیوندی بر قرار است که او نمیتواند زیر پا بگذرد.دیکتاتور چیزی ندارد که به جانشین بسپارد،کشور من در آن موقع چون به سطح میانی‌ از فرهنگ و سنت و کشاورزی و تکنولوژی رسیده بود،اوضاع سیاسی خاصی‌ را در نظر می‌‌گرفتم که پسرم در زنده بودن من تخت و تاج را از من تحویل خواهد گرفت.
کتاب پاسخ به تاریخ
نوشته محمد رضا شاه پهلوی

    برای نجات فرزندانتان از ابله و وبا و بیماری ، حکم میکنم .....


    برای نجات فرزندانتان از ابله و وبا و بیماری ، حکم میکنم .....

برای زدودن جهل و خرافات و بیسوادی ، حکم میکنم .....

برای رساندن ایران به جایگاه شایسته اش در جهان ، حکم میکنم .....

برای آسایش و پیشرفت و رفاه همه ایرانیان ، حکم میکنم .....

برای باسواد شدن و دستیابی به دانش و بینش ، حکم میکنم .....

مرا دیکتاتور بنامید ، باز هم حکم میکنم .....

برای نجات جان شما از دست راهزنان و دزدان ، حکم میکنم .....

برای نجات ایران از تجزیه و برای یکپارچگی میهن ، حکم میکنم .....

برای کوتاه کردن دست انگلیس و روسیه ،از مال و جان و ناموستان ، حکم میکنم .....

برای نجات افکارتان از چنگ خرافات آخوندی ، حکم میکنم .....

مرا مستبد بدانید ، ولی باز هم من حکم میکنم .....

برای داشتن ایرانی متمدن و پیشرفته و قدرتمند ، حکم میکنم ......

برای ساختن دبستان و دانشگاه و راه آهن و کارخانه ، حکم میکنم .....

برای آزاد ساختن دست زنان ازچادربرای استقلال آنها ،حکم میکنم .....

هر تهمتی را به جان میخرم ،مستبد و قلدر و دیکتاتور میگردم ، اما ......

برای سربلندی و بزرگی و شکوه ایران و احترام و قدرت ایرانی باز هم

حکم میکنم
    برای نجات فرزندانتان از ابله و وبا و بیماری ، حکم میکنم .....

    برای زدودن جهل و خرافات و بیسوادی ، حکم میکنم .....

    برای رساندن ایران به جایگاه شایسته اش در جهان ، حکم میکنم .....

    برای آسایش و پیشرفت و رفاه همه ایرانیان ، حکم میکنم .....

    برای باسواد شدن و دستیابی به دانش و بینش ، حکم میکنم .....

    مرا دیکتاتور بنامید ، باز هم حکم میکنم .....

    برای نجات جان شما از دست راهزنان و دزدان ، حکم میکنم .....

    برای نجات ایران از تجزیه و برای یکپارچگی میهن ، حکم میکنم .....

    برای کوتاه کردن دست انگلیس و روسیه ،از مال و جان و ناموستان ، حکم میکنم .....

    برای نجات افکارتان از چنگ خرافات آخوندی ، حکم میکنم .....

    مرا مستبد بدانید ، ولی باز هم من حکم میکنم .....

    برای داشتن ایرانی متمدن و پیشرفته و قدرتمند ، حکم میکنم ......

    برای ساختن دبستان و دانشگاه و راه آهن و کارخانه ، حکم میکنم .....

    برای آزاد ساختن دست زنان ازچادربرای استقلال آنها ،حکم میکنم .....

    هر تهمتی را به جان میخرم ،مستبد و قلدر و دیکتاتور میگردم ، اما ......

    برای سربلندی و بزرگی و شکوه ایران و احترام و قدرت ایرانی باز هم

    حکم میکنم


    وحانیون به دنبال مال و جاه و عیش و فریب عوام



    در روزگار شیخ ابراهیم زنجانی، ایران حوزه علمیه متمرکز و بزرگی ندارد، شهرهای بزرگ هر یک حوزه های کوچکی دارند و طلبه های اندکی گرد چند استاد، به تحصیل و پیش بردن حرفه روحانیت اشتغال دارند، رسم بر این است که هرکس خواهان تحصیل در مراتب عالی است، بار سفر ببندد و راهی عتبات عالیات، به ویژه نجف، شود؛ مرکز اقتدار علمی و دینی شیعه در عتبات است و مراجع بزرگ تقلید در آنجا حضور دارند، زندگی نامه خود نوشتِ شیخ ابراهیم زنجانی، با شرح داستان سفر او به نجف آغاز می شود، او می نویسد که پیش از رفتن به نجف، از عتبات عالیات و مراجع تقلید و طلبه ها و ساکنان آن، تصوری مانند عوام مردم داشته است: «پس از این که دو سه سال در عتبات ماندم و اوضاع آنجا را از علمای معروفین و طلاب و مجاورین دیدم، آن اعتقاد ساده عوامی را که داشتم و علما و طلاب، بلکه سکنه عتبات مقدسه را مانند فرشته، پاک و زاهد و مُعرض از دنیا و ریاست و جاه می پنداشتم، به کلی زایل شد؛ بلکه به عکس، دیدم که حریص ترین مردم به مال و جاه و عیش و فریب عوام، درآن جا تمرکز یافته و اساس کارها بر طلب دنیا و متابعت هوا و فریب عوام است؛ بلکه هرقدر تدقیق در اساس اسلام و حقایق احکام نمودم، بر من روشن تر شد که از دین تنها نامی باقی مانده که آن را مایه زندگانی آسوده و جمع مال و خوش گذرانی و تحمیل بر عوام بدبخت ساخته اند، اوضاعی که از ایرانیان بدبخت در راه و عتبات دیدم، به اندازه ای دلم به حال این مملکت سوخت که به شرح نیاید، دیدم وسایل تمام بدبختی ایران در آن جاها تهیه می شود» ... اختصاص وصایت به روحانیت در سده های اخیر و تا پیش از استقرار نظام حقوقی جدید در ایران، امری رایج بوده است، توده مردم گمان داشته اند تنها نزد یک روحانی می توان وصیت کرد و روحانی، نقش یک وکیل در دنیای امروز را بازی می کرده است، زنجانی این شغل روحانیت را «انفع از هر تجارت و مالکیت و حکومت» می داند، که از نظر شرعی ساختگی است؛ با توجه به اقتدار اجتماعی روحانیت و باز بودن دست آن ها در تصرف مال مردم «هرکس هم فهمید که شرعاً از غیر اینان وصی می توان قرار داد- و بسیاری ناچار بودند از غیر ایشان وصی کنند- همه مال ایشان به غارت می رود»، نویسنده از شگردهای گوناگون جعل سند یاد می کند که روحانیان به یاری آن، اختیار وصیت مردگان را به دست می گرفتند و بر اموال آنها چیره می شدند و در بسیاری مواقع، ورثه را از مال بی بهره می گذاشتند، روحانیان، خود منصب قضاوت را هم به عهده گرفته بودند و در نتیجه راهی برای دادخواهی نبود، زنجانی، علت عدم انباشت سرمایه را که به «بدبختی سکنه ایران» انجامیده، همین بیدادگری اقتصادی روحانیان می داند: «سبب بدبختی سکنه ایران چیست که برخلاف ممالک دیگر، ثروت در هیچ خانواده تا دو پشت و سه پشت پاینده نمی شود و مردم دیگر هرگز به یکدیگر و به هیچ معامله و شرکت و تجارت و بنای کارخانه و سایر آبادی رغبت و اعتبار نمی کنند ... سبب جلای وطن بسیاری از ایرانیان و پناه بردن به ممالک خارجه و به کار حمالی و عملگی پرداختن و با هر زحمت سوخته و ساختن، از زحمت و تعدی مأمورین دیوان و از آفات قاضیان و تجاوزات روحانیان و متلبسان به هیأت علما و دینیان است» ... «روز به روز، مداخلات و اختراعات در این کار [خمس و زکات] زیاد شده تا کار به جایی رسیده، که صریحاً امر می کنند تمام وجوهِ میراث از خمس و زکات و مال امام و رد مظالم و مال وصایا و عایدات اوقاف، برای خیرات از تمام بلاد شیعه باید حمل به عتبات شود ... احسانات به دست علما باشد افضل است ... پس بالاخره ... تمام عناوین که در اسلام وجوباً یا استحباباً برای دادن وجه مجانی به دیگری است، برمی گردد به کسی که در نجف اشرف یا کربلا ثابت شود اعلم و اتقی است»، این در حالی است که از نظر زنجانی مردم ایران در آتش فقر می سوزند و خود از هرکس دیگر به مال ایرانی شایسته ترند
    برگرفته از خاطرات شیخ ابراهیم زنجانی
    شیخ ابراهیم زنجانی (1234-1313 هجری شمسی)، از مجتهدین زنجان که در مجلس دوره اول مشروطه از زنجان و در دورهٔ دوم از تبریز و در دورهٔ سوم و چهارم از زنجان به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب شد

    سخنرانی محمد رضا شاه پهلوی در آرامگاه کورش



    محمد رضا پهلوی هیچ گاه نگفت : کورش بخواب که من بیدارم. بلکه گفت :کورش بخواب که مردم ایران بیدارند تا از سرزمین تو پاسداری کنند.
    كورش!
    شاه بزرگ،
    شاه شاهان،
    شاه هخامنشي،
    شاه ايرانزمين،
    از جانب من، شاهنشاه ايران،
    و از جانب ملت من،
    بر تو درود باد.
    در اين لحظۀ پرشكوه تاريخ ايران، من و همه ايرانيان، همه فرزندان اين شاهنشاهي كهن كه دوهزار و پانصد سال پيش بدست تو بنياد نهاده شد، در برابر آرامگاه تو سر ستايش فرود مي آوريم و خاطرۀ فراموش نشدني تو را پاس ميداريم.
    همۀ ما در اين هنگام كه ايران نو با افتخارات كهن پيماني تازه مي بندد، ترا بنام قهرمان جاودان تاريخ ايران، به نام بنيانگذار كهنسال ترين شاهنشاهي جهان، به نام آزادي بخش بزرگ تاريخ، به نام فرزند شايستۀ بشريت، درود ميفرستيم.
    كورش!
    ما امروز در برابر آرامگاه ابدي تو گرد آمده ايم تا بتو بگوئيم:
    آسوده بخواب كه ما بيداريم،
    و براي نگاهباني ميراث پرافتخار تو همواره بيدار خواهيم بود.
    سوگند ياد ميكنيم كه آن پرچمي را كه تو دوهزار و پانصد سال پيش برافراشتي همچنان افراشته و در اهتزاز نگاه خواهيم داشت.
    سوگند ياد ميكنيم كه بزرگي و سربلندي اين سرزمين را بعنوان وديعه اي مقدس كه گذشتگان ما به ما سپرده اند با اراده اي پولادين حفظ خواهيم كرد،‌و اين كشور را سربلندتر و پيروزتر از هميشه به آيندگان خويش خواهيم سپرد.
    سوگند ياد ميكنيم كه سنت بشر دوستي و نيك انديشي را كه تو اساس شاهنشاهي ايران قرار دادي، همواره پاس خواهيم داشت و همچنان براي مردم جهان پيام آور دوستي و حقيقت خواهيم بود.
    در اين بيست و پنج قرن، كشور تو و كشور من، شاهد سهمگين ترين حوادثي شد كه در تاريخ جهان براي ملتي روي داده است، و با اينهمه هرگز اين ملت در برابر دشواريهاي گران سر تسليم فرود نياورد.
    در طول دوهزار و پانصد سال، هر وجب از خاك اين مرز و بوم با خون دليران و جانبازان ايران زمين آبياري شد، تا ايران همچنان زنده و سربلند بماند، بسيار كسان بدين سرزمين روي آوردند تا آن را از پاي در آورند، اما همۀ آنان رفتند و ايران بر جاي ماند و در همۀ اين مدت، عليرغم تيرگيها، اين سرزمين فروغ جاودان همچنان تجلي گاه اخلاق و كانون ابدي انديشه باقي ماند. اكنون ما در اينجا گرد آمده ايم تا با سربلندي به تو بگوئيم كه:
    پس از گذشت بيست و پنج قرن، امروز نيز مانند دوران پر افتخار تو، نام ايران در سراسر گيتي با احترام و ستايش بسيار در آميخته است.
    امروز نيز همانند عصر تو، ايران در صحنۀ پر آشوب جهان پيام آور آزادگي و بشر دوستي و پاسدار والاترين آرمانهاي انساني است.
    مشعلي كه تو بر افروختي و در طول دو هزار و پانصد سال هرگز در برابر تندبادهاي حوادث خاموش نشد، امروز نيز فروزان تر و تابناك تر از هميشه در اين سرزمين نورافشان است، و فروغ آن همچون دوران تو، از مرزهاي ايران زمين بسيار فراتر رفته است.
    كورش!
    شاه بزرگ،
    شاه شاهان،
    آزادمرد آزادمردان و قهرمان تاريخ ايران و جهان،
    آسوده بخواب، زيرا كه ما بيداريم و همواره بيدار خواهيم بود